کتاب یکی از ارزشمندترین و درعینحال مناقشهبرانگیزترین ابداعات بشر است. در طول تاریخ، کتابها به همان اندازه که ستایش شدهاند، محل بحث و درگیری هم بودهاند. همیشه کتابهایی بودهاند که آموزنده، انسانی و مقدس در نظر گرفتهشدهاند و در مقابل تعدادی دیگر شیطانی و ضدانسانی دیده شدهاند. همین افراطوتفریط باعث شده که تندروها برخی کتابهایی را که با ایدئولوژیشان همخوان است رسماً تبلیغ و ترویج کنند و برخی دیگر را که به نظرشان مخرب و غیراخلاقی است، ممنوع کرده یا حتی از بین ببرند؛ معروفترین نمونهی آن کتابسوزی نازیها در سال ۱۹۳۳ است که گفته شده در یک روز حدوداً ۲۵۰۰۰ جلد کتاب را سوزاندند. اما اگر فکر میکنید این آخرین مورد بوده و در قرن بیستویکم چنین اتفاقاتی نمیافتد سخت در اشتباهید.
کتاب های ممنوعه هم داستانهایی دارند برای خودشان. داستان ممنوع شدنشان، داستان پیدا کردن کتاب در آن تبوتاب ممنوعیت و موجود نبودنش، داستان چاپشدنهای پنهانی و دستبهدست شدن بین خوانندگان، داستان رفع ممنوعیت و هزاران داستان بعدازآن. جالب اینکه فرقی نمیکند کجای جهان باشد و دلیل ممنوعیت در چه حوزهای بگنجد، روال همین است و اینهمه ماجراهایی که به وجود میآیند هم اغلب مشابه هم هستند. همین حد از هیجان برای این دسته ازدلیل خوبی بود تا در یک پست به معرفی کتاب های ممنوعه بپردازیم. کتابهایی که همچنان ممنوع هستند و یا آنهایی که شاید حتی ندانیم روزگاری ممنوع بودهاند.
ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید
این کتاب از ایرج پزشکزاد هم مانند دایی جان ناپلئون سالها در ایران چاپ نمیشد. اولین چاپ آن بر میگردد به سال ۱۳۳۷ و جدیدترین چاپ آن پس از سالها در مرداد ۱۳۹۹ است. هنوز از اینکه این کتاب دستخوش سانسور شده یا نه، اطلاعی نداریم. اما نکته مهم این است که این نسخه تنها نسخه قانونی این کتاب است و حق تالیف آن به ایرج پزشکزاد پرداخت میشود. این کتاب ماجرای ماشالله خان دربان بانک است که اهل مطالعه کتابهای تاریخی است. به خاطر علاقه و اشتیاق زیادی که به این کتابها و به خصوص دوره تاریخی خلافت هارونالرشید دارد، آرزو میکند در این دوره زندگی کند. برای همین روزی پیش مرتاضی هندی میرود تا او را به این دوران منتقل کند و مرتاض هم همین کار را میکند…
موشها و آدمها
نویسنده: جان اشتاینبک
مترجم: سروش حبیبی
نشر ماهی
خواندن کتابهایی که جوایز معتبر جهانی گرفتهاند، انتخاب خوبی است. کتاب «موشها و آدمها» که جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرده است، یکی از همین کتابهاست. «جان اشتاینبک» نویسندهی شناختهشده آمریکایی در این کتاب به سراغ دنیای آدمها رفته است و با روایت آرزوهای آنها، در قالب این داستان به مامنی میپردازد که افراد از تنهایی به آن پناه بردهاند؛ یعنی همان آرزوهایشان. او بهخوبی توانسته از پس پرداختن به ماهیت رویا و توانایی نیروهای بیرونی و دیگر اتفاقات در جلوگیری از رسیدن آدمی به رویاهایش بربیاید و زندگی، مشغولیات و تمنیات طبقه کارگر را به بهترین نحو در میان آنها بگنجاند. او با روایت زندگی دو کارگر و تصویر آرزوی آنها برای خرید یک مزرعه و در پی آن مستقل شدن و ایجاد تغییر در زندگی خود، قالب داستانی این کتاب را پیش برده است و در چهارچوب یک داستان ساده، نهتنها از قدرت رویا سخن میگوید که تلاش دارد به مفهوم پاینده بودن این عنصر در ذهن آدمی نیز اشاره داشته باشد.
پرتقال کوکی
نویسنده: آنتونی برجس
مترجم: فربد آذسن
ناشر مولف
کمدی سیاه پادآرمانشهری و خشن آنتونی برجس، داستان نوجوانی به نام الکس است که از آزار و شکنجهی مردم لذت میبرد. بعد از بازداشت، الکس میفهمد که دولت درمان جدیدی برای کنترل خشونت و آزارگری ابداع کرده. او تصمیم میگیرد تحت درمان قرار بگیرد، اما این درمان خود شکنجهی بزرگتری است.
برجس این رمان را در سال ۱۹۶۲ منتشر کرد و استنلی کوبریک در دههی ۱۹۷۰ اقتباس بسیار موفق و پرفروشی از روی انجام داد. کتاب اما به خاطر خشونت، مسائل جنسی و زبان «زننده»اش مخالفان سرسختی داشت که باعث شدند فروش آن در برخی ایالتهای آمریکا تا اواخر دههی ۱۹۸۰ ممنوع شود. بعضی از مدارس و کتابخانههای عمومی هم هرگز اجازه ندادند این کتاب به آنجا وارد شود.
جالب اینجاست که در چند سال اخیر، این کتاب دوباره موردتوجه قرار گرفته. خشونت نسل جدید، آزارگری جنسی، بیپناهی کودکان و تروریسم که در عصر حاضر بهشدت موردتوجه است، همگی درونمایههای این رمان بودند. به تعبیر دیگر، همان عواملی که باعث ممنوعیت کتاب شده بودند حالا دلیلی شدند که منتقدین داستان پیشگوییهای کتاب و عمق نگرشاش را ستایش کنند.
سلاخ خانه شماره پنج
نویسنده: کورت ونهگات
مترجم: بهاره رستمی
کارگاه فیلم و گرافیگ سپاس
کورت ونهگات جونیر در رمان سلاخخانه شماره پنج یا جنگ صلیبی کودکان، داستان جوان عجیبی به نام بیلی پیلیگریم را روایت میکند که میتواند در زمان حرکت کند و آینده را ببیند. بیلی که سرباز ارتش آمریکاست از جنگ نفرت دارد و مخالف کشتار است. او در حین بمباران درسدن توسط متفقین، اسیر و زندانی آلمانیهاست و به چشم خود نابودی انسانها و سوختن یک شهر را میبیند.
داستان سلاخخانه شماره پنج در سال ۱۹۶۹ منتشر شد و بهنوعی اتوبیوگرافی ونهگات است که خود در درسدن حضور داشت. داستان او گرچه خیالی و کمدی است ولی خشونت پایانناپذیر انسان و وحشت جنگ را به شکلی عریان نشان میدهد.
کتاب بلافاصله با واکنش جامعهی آمریکا مواجه شد و خیلی از ایالتها توزیع آن را در کتابخانهها و مدارس ممنوع کردند. یکی از قضات میشیگان این کتاب را به «فساد، بیاخلاقی، روانپریشی، ابتذال و ضدیت با مسیح» متهم کرد و آن را ممنوع نمود. یکی از مدارس دولتی داکوتای شمالی هم چندین جلد از آن را سوزاند. اما امروز این کتاب را بهعنوان یکی از بهترین نمونههای ادبیات ضدجنگ میشناسند و نگاه اخلاقیاش را میستایند.